اشعار حافظ کریمی (لسان الحال)

ساخت وبلاگ
تاکنون شده که ی پولدار بدیباعث شود و گویی پولداری بد استبدت آید و رها کنی پول راکُنج نشینی و باد دهی آن راپس چرا دیندار بَدی که میبینیدین گریز شده دین را نمیبینیگر تو تشبیه کنی دین را به پولپول گریز نیستی و دین به عدولباچه برهان و چه عقلی بعضیهادیندار بدی را دین فدا کنند انهانه رب فقیر و نه فقر خوب استرب غنیست و فقر به آزمون استگر ی تاجر و یک دارای غنیمال و اموالش کند خرج تنیکینه از مال داری تا تاجر هیزدین و دیندار بدهم مثالش نیزهر چی آفتی دارد و آفت دینحافط هشدار کبر باشد و کین۴ تیرماه ۱۴۰۱/ طبیب حافظ کریمیموضوعات مرتبط: مشاهداتی از سفر به اقیانوس اشعار حافظ کریمی (لسان الحال)...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار حافظ کریمی (لسان الحال) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hafezkarimi بازدید : 48 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 19:30

هفت نشانی که نشان انسان است سّرِ هفت داند و هفت آسان  استهفتگانه قرار داده آسمان را خداآسمانیست کسی که هفتخوان استمرد به هنگام بیماری همسر آزمون آید و شود نگین سرزن  به هنگام  فقر شوهرمحک خورَد و آنگه شود گوهردوست به هنگام سختی و رنجدر آزمون آید و گردد گنجدر کهولت والدین فرزندفاتح دنیاست و خدا را قند خواهر و برادر به تقسیم ارث شناخته شوند نه تیماری نِرس اقوام بشر به هنگام غربت سنجیده شوند نه مقام و عزت مومن به هنگام مَعصیت و بلا به آزمایش آید و تقرب خدامهربان باشیم و کینه به دورمهر اختیاریست نه اجبار نه زورسِر هفت نیک بیان کردی حافظ آن که اندیشه دارد و فکری نافذ۴ تیرماه ۱۴۰۱/ طبیب حافظ کریمیموضوعات مرتبط: مشاهداتی از سفر به اقیانوس اشعار حافظ کریمی (لسان الحال)...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار حافظ کریمی (لسان الحال) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hafezkarimi بازدید : 42 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 19:30

فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ(پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم،و برای من شکر کنید و کفران نورزید) سوره بقره آیه ۱۵۲یادم کنید و نکنید به یادتانمفکر شماهایم و خدایتانمچه دیده اید از من رویگردانیدنشکنید نمکدان در خوان ماییدبا داده هایم تجارت کنید باخودمسود شما میبرید نه از خودم به خودمبه تجارت آمده ام ضرر هایتان بخرمسود رسانم شما سود رسانِنده ترمبی رقیبم در تجارت اشتباه نکنیدداد و ستد کنید با من ، رها نکنیدبیعت بشکنید گردن میشکنیمعبرت نگیرید گردن میزنیمنمک خوردید و نمک نشناسینوش جانتان و منم نشناسینمک خورید و نمکدان بشکنیدآتشم سوزید و پراز غم ایدبسویم در آیید دگر چاره نیستبه پیسی بیافتید و هیچ چاره نیستدر آتش بسوزید نمکدان شکستیدتمسخر گرفتید به کفران نشستیدبه توبه تو برخیز برو حافظابه پَستان نیایدیش رها کن رهاکرامت نمودیم تو را در جهانخدایت بخوان و تو شیطان برانموضوعات مرتبط: قطره ای از اقیانوس اشعار حافظ کریمی (لسان الحال)...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار حافظ کریمی (لسان الحال) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hafezkarimi بازدید : 43 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 19:30